قرارداد
تقریبا هر شب برای پیاده روی و دویدن به پارک ملت میرویم و مثل خیلیا شروع به پیاده روی و بعد دویدن میکنیم
و اما پارک ملتی که یه مقدار بد حجابی بیشتره، اولا برای ورزش و بعد برای اینکه دوستی برای خودشون پیدا کنند، و اما تکلیف من چیه؟؟!!
دخترانی که لباس تنگ میپوشند و شروع به دویدن میکنند، دخترانی که سینه جلو انداخته شروع به دویدن مصنوعی برای جلب توجه میکنند، ببخشید نمیدونستم چجوری عمقشو بگم، و اما من..
در حالی که میدوم و سرم را گاهی بالا میارم و میبینم چجوری از کنارم رد میشن و به من نگاه میکنند..
زمزمه ی من: "خدایا من با تو قرارداد نوشتم، پس نگاه نمیکنم این فیک ها رو تا شیرینی هدیه ای که قرار است تو به من بدهی از بین نرود، من نگاه نمیکنم که زیر قرارمون نزده باشم، من نگاه نمیکنم چون یاری مث تو دارم، اینا غافلن از عمق حس و لذتی که تو میتوانی برای کسی بسازی، من که غافل نیستم، چرا باید با بیسکویت گرسنگیمو برطرف کنم ولی مزه ی اصیل سیر شدن با غذای خوشمزه را نچشم، خدایا اینها برای من هیچن، خدایا تو کاری کردی که دیگه هیچ حسی به این لذتهای زودگذر ندارم، تو منو ساختی، من هیچ کاره بودم، خدایا چه لذتی داره قرارداد با تو نوشتن، خدایا چه بی معنی ان این آدمها، چه کم اهمیت ساختی این آدمها رو و چه زیبا به من نشان دادی اوج لذت و احساس رو، خدایا من دیگه نیازی ندارم به هیچ کدوم از این آدمها، چون تو بهترین رو به من خواهی داد، تو تنها کارفرمایی هستی که هیچ گاه زیر قرارت نخواهی زد..."
و سر پایین به راهم ادامه میدم، بدون اینکه کسی رو دوروبر و اطرافم حس کنم... من و خدای من تنهای تنها....
خدایا شکرت
- ۰۴/۰۲/۰۱
- تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۷
خب ... بله . درسته