دل نوشته هایم

منِ بی احساس
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۱۱
مهر

سلام

یکی دو روز پیش که به خودم و زندگیم و سختیاش و همسر فکر میکردم به یه چیزی رسیدم که یهو دلم قرص شد...

من از بچگی آرزوی ازدواج داشتم، آرزوی همخوابی با جنس مخالفم، این آرزو منو غرق خودش کرده بود تا قبل ازدواجم، بعد ازدواج با دیدن همسر گرامی، به دلایلی از هرچی همخوابگیه سیر شدم، از داشتن همسر سیر شدم، میخواستم برگردم که دیگه نمیشد... الان سه سال و خرده ای میگذره، دارم میسوزم و میسازم، نه اخلاقی نه اندامی نه هیچی... هر شب غر میشنوم و گاهی دعوا، پنج شنبه شب هم تو ماشین با کفش زدن به دستم و دستم ورم کرد که نمیتونستم تکون بدم، به شدت درد میکرد...

و اما بعد..

من درسته که از همخوابی با همسر متنفرم و درمیرم، اما هنوز آرزوی بچگیمو دارم، دوست دارم آدم خوش اخلاق و خوش اندامی باشه که باهاش آرزوی خوشبختی کنم، ناخودآگاه حسرت اطرافیانمو میخورم و ناخودآگاه از اندام و هیکل همسرانشون حسرت میخورم...

هنوز کارهای دوران جوانی رو برای ارضای امیالم انجام میدم و شاید یک روز هم احساس خوشبختی نکردم...

اما از دو روز پیش...

دو روز پیش بحثی بود که مثلا فلانی اگه یه روز فلان چیزت خراب شه، بشکنه، بدزدند، یا نداشته باشی چیکار میکنی؟؟ جوابش برای خودش!!

من به خودم نظر کردم دیدم که اصلا آدم مادی گرایی نیستم و غصه ی این چیزا رو نمیخورم، فقط یکم شهوت بالایی دارم که با ازدواج حل نشد...

بعد بحث کسی شد که اموالشو ازش گرفتن... گفتم خوشابه حالش، خدا حتما اون دنیا خیلی بهش میده...

یهو جرقه زد تو سرم که کجای کاری...

اینا همش یه بازیه، یه امتحانه، امتحان من همسر و ازدواجه، من به همسر داشتن و ازدواج و همخوابگی وابسته بودم، پس خدا همونو ازم گرفته، چرا باید ناراحت باشم وقتی میتونم غرایزمو برای خدا سر ببرم.. وقتی خدا اینقدر دوسم داره که منو با بهترین آرزو و چیزی که میتونست منو خوشحال کنه داره امتحان میکنه...

خدا میخواد من تمام وابستگیامو از این دنیا ترک کنم... خدایا خودت بهم کمک کن

خدایا شکرت

  • 💕 پسر خوب 💕
  • تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۱۲